اسماعیل، جوان ۳۳سالهای است که از قضا هنوز جویای کار است و در یکی از مناطق کمتربرخوردار ایران کهن زندگی میکند؛ جایی که دسترسی به امکانات یک زندگی معمولی برایش سخت بوده و طبیعی است که از وضعیت اقتصادیاش دلخوش نباشد، با این همه اسماعیل جملهای میگوید که ارزشهزار تحلیل و گزارش را دارد: «مردم ایران را نباید با خاک بیازمایند.» همین جمله استثنایی نشان میدهد مردم، با همه گلایهها و حق طبیعیشان برای گلایه از شرایط معیشتی، هرگز اجازه نمیدهند کسی به خاکشان تعرض کند. روز شنبه، همین تفکر برخاسته از شعور ملی و وطندوستی، در خیابانهای تهران به چشم جهان آمد؛ وقتی مردم در تشییع شهدا حضوری بیسابقه داشتند و نشان دادند حتی اگر از اقتصاد گلهمند باشند، خاکشان را به بهای هیچ چیز معامله نمیکنند. حضور چند میلیونی مردم تهران در تشییع پیکر پاک شهدای عزیز و میهندوست، فقط یک رویداد مذهبی یا ملی نیست، این یک پیام صریح به دشمنان است؛ اینکه مهمترین سرمایه ایران «مردم» هستند و وقتی اینچنین پای خاکشان ایستادهاند، هراس از زوزه تلخ سگان معنی ندارد.
حضور چند میلیونی در خیابانهای تهران را شاید بتوان در آمار توصیف کرد، اما درک جان ماجرا فقط با عددها ممکن نیست. چیزی که بیشتر از هرچیز جلب توجه میکرد، تنوع چهرهها بود. پیر و جوان، زن و مرد، کارمند و کاسب، آنهایی که شاید همین دیروز در خانه یا تاکسی از سختی خرجومخارج گفته بودند، در این مراسم کنار هم ایستادند؛ فقط یک صدا بود: این خاک بیصاحب نیست. درست همینجا معنای جمله اسماعیل روشن میشود. مردم ایران اسلامی در بزنگاهها، خطکشی نمیکنند، حتی اگر زندگیشان ساده نباشد، امنیتشان را ساده نمیبازند. این حضور یعنی هنوز دلبستگی به ایرانعزیز، فراتر از گلایههاست. همین برای هر کشوری سرمایهای کمیاب است. در میان جمعیت، اسماعیلها کم نبودند؛ همانها که شاید فردا دوباره در صف کار باشند یا دستشان به آخر ماه نرسد. همین تناقض است که ایران را خاص میکند: نارضایتی در امور روزمره، اما حساسیت بیقید و شرط بر سر خاک. این اتفاق برای دشمنان هم یک پیام مشخص دارد: خیال نکنید میشود دل این مردم را از سرزمینشان جدا کرد. اگر چه اختلافنظر هست، اگر چه مطالبات اقتصادی هست، اما مرز روشن است. برای دولتیها و سیاستگذاران هم این حضور یک یادآوری محترمانه است: این مردم همانطور که در بزنگاهها هستند، در زندگی روزمرهشان هم حق دارند بهتر زندگی کنند. حضور باشکوه مردم تهران در تشییع شهدای دومین «دفاع مقدس»، یک نشانهروشن دارد؛ اینکه مردم ایران اسلامی به ریشهها وفادارند و هیچ تحلیلی بدون دیدن این واقعیت کامل نیست. این روزها شاید همه مشغول تحلیل باشند، اما اسماعیل نیازی به تحلیل ندارد. او جملهاش را گفته و با حضورش پای آن ایستاده است. حتماً دشمن وحشی این پیام را دریافته است که «مردم ایران را نباید با خاک بیازمایند.»
حماسه تشییع روز شنبه فقط آیین بدرقه چند پیکر پاک نبود؛ مراسمی بود برای نمایش یک حقیقت قدیمی که شاید در این روزگار شلوغ فراموش شده باشد: ستون این سرزمین مردم هستند، حتی اگر سالها در گزارشهای رسمی و تریبونهای رنگارنگ، این حقیقت پشت آمار و تحلیلهای سیاسی و اقتصادی پنهان مانده باشد، مردم دوباره در خیابان یادآوری کردند که خاک ایران تا وقتی چنین مردمی دارد، دستنیافتنی است. باید پذیرفت که ما در سالهای اخیر بارها این سرمایه را دیدهایم، اما گاهی فراموش کردهایم رویش حساب کنیم. هرجا تهدیدی آمده، مردم جلو ایستادهاند. هرجا خطر بوده، مردم سپر شدهاند. حالا وقت آن است که سهم واقعی این مردم را هم ببینیم؛ سهمی فراتر از یک شعار، سهمی واقعی در تصمیمگیری و آرامش زندگی. کسانی که سالهاست در اتاقهای سیاستگذاری نشستهاند، اگر دلسوز این خاک هستند، باید بفهمند که همین مردم، پشتوانه واقعیشان هستند. هیچ بودجه، قرارداد و طرح توسعهای بدون اعتماد همین مردم، روی زمین نمیماند. مهمتر از همه، هیچ چرخ اقتصادی نمیچرخد اگر دست همین اسماعیلها پر نباشد. این حضور میلیونی، نه فقط پیغام بازدارندگی به دشمن بود، بلکه پیغامی روشن به دوستان ناتوان هم است: ایران را مردم نگه داشتهاند، پس ایران باید مردم را نگه دارد. مردم وقتی در سختترین روزها نشان میدهند حاضرند جان بدهند، حتماً حق دارند که در روزهای عادی هم عزتمند زندگی کنند.
همه اسماعیلهای این سرزمین چیزی بیشتر از «آمار» هستند. جوان ۳۳ساله جویای کار، فقط یک شماره در جدول نرخ بیکاری نیست، سرمایهای است که وقتی لازم باشد، کوچه را رها میکند و پای تشییع شهید میآید تا بگوید این مرزها فروشی نیست. از این واضحتر پیامی میتوان فرستاد؟ این مردم گاهی بهانه میگیرند، گاهی معترض هستند، گاهی دلخور میشوند، اما خاکشان را زمین نمیگذارند. آنها انتظار ندارند همهچیز یکشبه عوض شود، اما انتظار دارند مشکلات ریزودرشت حل شود، با کوتاه کردن دست برخیها که شاید عمداً در مسیر توسعه این سرزمین سنگاندازی میکنند، میشود زودتر به روزهای خوب در جایگاه جهانی جدید ایران اسلامی رسید. حضور چندمیلیونی در تهران، از قضا نشانه امیدواری است، این مردم، حتی اگر زخم داشته باشند، اهل تماشا نیستند. میآیند، جمع میشوند، پیکر شهید را روی دست میبرند و با همان دستهای خالیشان، پیام میدهند که ایران هنوز پابرجاست. این واقعیت را شاید رسانههای دشمن ولو اینکه فارسی حرف بزنند، نخواهند دید، شاید تصویرش را سانسور کنند، شاید تحلیلشان چیز دیگری باشد، اما آنکس که در خیابان بود، همهچیز را دید. آن که در دل جمعیت نفس کشید، فهمید که اسماعیل تنها نیست. میلیونها اسماعیل در همین کوچهها هستند.
وقتی میگوییم «مردم ایران را با خاک نیازمایید» یعنی بدانید که هر نقشهای برای تضعیف این سرزمین، اول باید از سد همین مردم عبور کند؛ سدی که در تهاجم نظامی، محکمتر از موشک و پدافند است و در تهاجم روانی، قویتر از هر رسانه و تبلیغ، اما اینجا یک حقیقت ظریف هم هست: این سرمایه اجتماعی، اگر دیده نشود، اگر احترام نشود، اگر در عمل قدرش را ندانند، آسیب میبیند. قدر این مردم را باید در عمل دانست، نه در تیتر و بیانیه. عمل یعنی همان کار سادهای که هر دولتی موظف به انجامش است؛ آرام کردن دل مردم. بار حراست از انقلاب اسلامی و حفظ خاک میهن عزیزمان همیشه بر دوش مردم بوده است، حالا نوبت سیاستگذار است که باری از دوش اسماعیلها بردارد. سهم اسماعیلها فقط دفاع از خاک نیست، حق دارند سهمی از آرامش و پیشرفت هم داشته باشد. شاید همین تشییع باشکوه دوباره تلنگری باشد برای همه ما که گاهی غرق در تحلیلها و حاشیهها میشویم. مردم ایران با حضورشان گفتند راه بقای کشورمان از خود همین مردم میگذرد. اگر دلشان گرم باشد، همهچیز گرم است. حماسه حضور تشییع شهدا یک یادآوری جمعی بود: ما همه از جنس یک خاکیم؛ خاکی که دشمن را میترساند و دوست را باید به خود بیاورد. اگر قرار است این خاک تا نسلهای بعدی همینطور عزیز بماند، باید سهم اسماعیلها از زندگی، شایسته و کافی باشد. این مردم نشان دادند برای امنیت ملی، حاضرند سنگ تمام بگذارند.